مدتی میشه که به بازار کار ایران برگشتم و در عین حالی که این بازار رو از بسیاری جهات بکر و دست نخورده دیدم از بعد دیگری هم این بازار رو بازاری ضربه خورده از حیث کمبود نیروی کار متخصص یافتم.
نیروی متخصص بعنوان قلب تپنده در هر صنف یا بیزنس نقش تعیین کننده ایی پیدا میکنه. در بازار آی تی ایران نیز نیروی حرفه ایی تازه نفس از دو سو بطور کلی مورد کم توجهی و کم لطفی قرار گرفته، ۱-از طرف کارفرما و ۲- از طرف خود نیروهای به اصطلاح حرفه ایی تازه نفس.
اینجا قصد ندارم در مورد کارفرما چیزی بنویسم، بیشتر قصدم نقد خود نیروهای جوانی هست که بدون هیچ تجربه ایی به بازار کار روانه میشوند، چرا که به شدت معتقدم که “از ماست که بر ماست”.
قبل از اینکه بخوام چیزی بگم یه داستان شاید تکراری رو اینجا کپی میکنم، منبع اون رو نمیدونم ولی خوندنش حتی برای چندمین بار شاید خالی از لطف نباشه:
شخصی در خواب دید که با خداوند مناجات می کند: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟”
خداوند آن شخص را به سمت دو در هدایت کرد و فرمود اول جهنم را ببین، و یکی از آنها را باز کرد؛ مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف بزگ غذای لذیذ و خوش بو بود؛ و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد! اما افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند. به نظر قحطی زده می آمدند. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند. اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.
شخص با دیدن این صحنه ها غمگین شد.خداوند فرمود: این از جهنم، برویم بهشت را نشانت دهم.
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد. آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف غذا روی آن، افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند. آن بنده خدا گفت: “نمی فهمم!” خداوند جواب داد: “ساده است! اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!”
مثل داستان(ک) بالا، زندگی روزمره ما هم برپایه اصل کمک کردن به یکدیگر بنانهاده شده، اگر شما بعنوان یک نیروی تازه نفس در بازار کار نیاز داری که جایی استخدام بشی و کار کنی باید این اصل روهم به یاد داشته باشی که کارفرما دنبال اینه که بدونه تو چه کار کردی، معمولاً کارفرما برای همین دلیل از شما روزمه میخواد.
جاهایی که میرم و یا چندجایی که مشغول هستم مشکل نیروی انسانی یکی از مسائلی هست که شرکتها هر روز با اون دست به گریبانند، یکی از نبود نیروی مجرب در زمینه ORM و OOP میناله اون یکی از نبود نیروی انسانی در توسعه نرم افزار تحت ویندوز موبایلش!
وقتی خود شما به عنوان یک نیروی تازه نفس حاضر نیستی حتی یک ساعت مجانی به کسی کمک کنی یا در بدترین حالت به کسی “کولی” بدی نباید انتظار پهن شدن فرش قرمز زیر پاهای مبارک رو داشته باشی!
دوستان جویای کاری که دم از بیکاری و یا سخت شدن شرایط کار میزنید، این رو به یاد داشته باشید که همه جای دنیای کارهایی هستند که مجبورید با قیمتهای خیلی خیلی پایین و یا حتی مجانی انجام بدهید برای پر کردن رزومه، والا با یک رزومه پر از خالی نمیتوانید هیچجا استخدام شوید مگر با پارتی بازی! شما اگر نتونی کارهای ساده دور و برت رو انجام بدی و تبدیل به یک فرصت بکنی چطور انتظار داری که یک کارفرما به شما اطمینان بکنه و بیزنسش رو برعهده شما بذاره؟
مسئله بعدی که میخوام به اون اشاره کنم، ترس از کار جدید هست که اتفاقاً توی نیروی های بعضاً حرفه ایی هم دیده میشه! من فکر نمیکنم “کاری توی این دنیا بشه پیدا کرد که بدون مخاطره باشه”، این مسئله رو برای این پیش کشیدم چون توی چندتا وبلاگ و به اصطلاح خبرنامه خوندم که از شرایط سخت کار در دنیای آی تی ناراضی بودند. البته که این صنعت فوق العاده صنعت جوان و رو به پیشرفتیه و از سرعت پیشرفت اون هیچ اجتنابی نیست ولی مطمئناً توی هر بیزنس دیگه ایی هم که باشید مطئمناً همه مسائل با یک “راه حل” حل نمیشوند والا به شخص حرفه ایی مورد نظر پولی پرداخت نمیشد بابت حل مسئله! در واقع اگر بدنبال یک نسخه برای همه دردها باشید مطمئناً راه به جایی نخواهید برد و کماکان با رزومه ایی پر از خالی روبرو خواهید بود.
مسئله سومی که من شاهد اون بودم توی نیروی کار حرفه ایی تازه نفس، دیر جذب بازار کار شدن هست، آقایون، خانومها لطفاً قبل از اینکه کار پیدا کنید کلاسهای تقویتیتون رو برید. چه دلیلی داره که همیشه “نوش دارو بعد از مرگ سهراب” نوش جان کنید؟ چرا باید بیشترین ترافیک کلاسها فقط در پنجشنبه ها و جمعه ها باشه؟
چه دلیلی داره بعد از ۲۳ سال زندگی تازه جذب بازار کار بشید؟ یعنی واقعاً حتی بقال محله تون هم به فکرش نرسیده که بخواد یه سیستم حسابداری ساده روی کامپیوترش حتی اگه شده با اکسس یا اکسل داشته باشه؟
به نظر من، بیشترین جفایی که در حق نیروی کار حرفه ایی تازه نفس داره میشه از طرف خودش به خودش هست و هیچکس این وسط مقصر نیست جز حس تنبلی و رخوّت بی حد و اندازه ایی که تو خیلی از ماها بوجود اومده و تنها راه حل مقابله با این مسئله کار کردن هست.
تنها نصیحتی که بهتون میتونم بکنم اینه که سعی کنید تجربه کسب کنید و از کار کردن نترسید، درهرصورت چه شما حرفه ایی بشید چه نشید شخص بیزنسمن در صورتی که کارش جایی گره بخوره و نتونه از نیروی وطنی استفاده بکنه از برادران هندی و چینی کمک میگیره برای حل مشکلش! به نظر من تنها چیزهایی که میتونه شما رو کمک بکنه سه چیز هست :
۱- حس تعهد به کار
۲- شجاعت
۳- روحیه تحقیق و یادگیری